زینبیون

طبقه بندي موضوعي

ابن عباس میگوید :

روزی عمر بن خطاب به مولا علی با اعتراض گفت: ای ابا الحسن وقتی از تو سوالی میشود چرا شما در جواب دادن شتاب می کنید و با درنگ و تفکر پاسخ نمی دهی؟؟
حضرت حیدر در جواب او دست خود را باز کرد و فرمودند: این چند تاست؟
عمر به سرعت گفت 5 تا!
حضرت فرمودند چرا در نظر دادن عجله کردی؟
عمر گفت: این مساله جزیی بر من پوشیده نبود و نیاز به تفکر نداشت...
حضرت علی لبخندی زد و فرمودند که من هم در اموری که برمن پوشیده نیست پرشتاب ترم و علوم نزد من چون مساله ایی جزیی و ساده است!( بحارالانوار جلد 40 ص 147)
روحی لک الفدا یا جدا یا إمیرالمؤمنین
.

معاویه وارد مکه شد، گروهی بر معاویه وارد شدند و گفتند: آیا میدانی که ابن عباس تفسیر قرآن میکنه؟

معاویه گفت: خب ابن عباس پسر عمه ی پیغمبر بوده، او از هاشمیان است! اگر او نکند که تفسیر کند؟!

گفتند: تفسیر میکند آیات رو به نفع علی بن ابیطالب! ما از این شاکی هستیم!

معاویه گفت: خودم رسما وارد مجلس میشوم و جمعشان را برهم میزنم.

معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس میشود، ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات میکرد که معاویه هیچ جای اعتراضی برخود ندید!

بعد از مجلس معاویه رو به ابن عباس کرد و گفت:

معاویه گفت: ابن عباس تو تفسیر آیات میکنی یا فضائل علی بن ابیطالب را بازگو میکنی؟!



امیر المؤمنین علی (ع) روایت کرده که رسول خدا (ص) روزی برای ما خطبه خواند و در ضمن آن درموردماه رمضان فرمودند:

پدر آیت الله سید محمدتقی مدرسی نقل می کند:

عصر عاشورای سال 61 هجری ، شیطانک ها دیدند که ابلیس

سرکرده ی آنان ، به سر و صورت می زند و می گرید

گفتند:

امروز که تو باید خوشحال باشی از چه رو پریشانی و گریان؟

گفت:

اشتباه بزرگی کردم که این جماعت را واداشتم که حسین را بکشند

گفتند:چطور؟

مگر تو نمی خواستی این جمع به ظاهر مسلمان ،

راهی جهنم شوند؟ و مگر نشدند؟

گفت:چرا چنین شد

ولی از این نکته غفلت کرده بودم که با این کار ،

باب رحمت الهی به روی مردم باز می شود

هرکس به نحوی خود را در دستگاه امام حسین [علیه السلام]

جای می دهد و از شفاعت او بهره مند می گردد.

منبع:داستانهای روح فزا ص 127

از امام صادق علیه السلام سوال شد؛ چرابه هنگام شنیدن نام قائم لازم است از جا برخیزیم؟
فرمودند: "برای آن حضرت غیبت طولانی در پیش است و این لقب یادآوار دولت حقه آن حضرت و ابراز تاسف بر غربت اوست. لذا ایشان، از شدت محبت و مرحمتی که بر دوستانش دارد، به هر کسی که با این لقب حضرتش را یاد کند، نگاه محبت آمیز می کند. لذا از تجلیل و تعظیم آن حضرت است که هر بنده خاضعی در مقابل صاحب (عصر) خود، هنگامی که مولایش به سوی او بنگرد از جا برخیزد و تعجیل در امر فرجش را از خداوند مسئلت کند."
منبع: الزام الناصب فی احوال الامام الغائب ج1 ص 271/ شیخ حایری یزدی

لطفا قسمتهای بولد شده را دوبار بخوانید...
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مجلس خود نشسته بود، یارانش او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند. مسلمان فقیر و ژنده پوشى از در رسید.  به اطراف متوجه شد، در نقطه اى جایى خالى یافت ، رفت و آنجا نشست . از قضا پهلوى مرد ثروتمندى قرار گرفت . مرد ثروتمند جامه هاى خود را جمع کرد و خودش را به کنارى کشید، رسول اکرم که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و گفت: ترسیدى که چیزى از فقر او به تو بچسبد؟!
نه یا رسول اللّه !
«ترسیدى که چیزى از ثروت تو به او سرایت کند؟»
نه یا رسول اللّه !
«ترسیدى که جامه هایت کثیف و آلوده شود؟»
نه یا رسول اللّه !
«پس چرا پهلو تهى کردى و خودت را به کنارى کشیدى ؟»
اعتراف مى کنم که خطا کردم . اکنون به جبران این خطا و به کفاره این گناه حاضرم نیمى از دارایى خودم را به این برادر مسلمان خود ببخشم.
مرد ژنده پوش : ولى من حاضر نیستم بپذیرم.
جمعیت : چرا؟!
چون مى ترسم روزى مرا هم غرور بگیرد و با یک برادر مسلمان خود آنچنان رفتارى بکنم که امروز این شخص با من کرد...


این مناظره تاریخی خیلی دلچسبه
تقدیم به محبان حیدر امیرالمومنین علیه السلام :

((مناظره حاکم ))

حُرِّه دختر حلیمه سعدیه، خواهر رضاعى نبى اکرم صلّى اللّه علیه و آله روزى به کاخ حکومتى حجّاج بن یوسف ثقفى، وارد شد: حجاج از طرز برخورد و حرکات او که خیلى وزین و بى اعتنا بود فهمید که یک زن معمولى نیست .
بعد از اینکه او را شناخت، از او سؤ ال کرد: تو حُرّه، دختر حلیمه سعدیه اى؟
گفت : بلى .

نقل شده دو نفر از شیعیان در گذرگاهی از بغداد به مجلس بزرگی رسیدند.
پرسیدند: این مجلس متعلّق به کیست؟
گفتند: مجلس درس امام اعظم ابوحنیفه است .
راوی حکایت می گوید: رفیق من که اسمش فضل بن حسن بود و مردی متعصّب در مذهب شیعه، و در عین حال آدمی بحّاث و با اطلاع از مبانی مذهب بود، گفت:
من می روم و با این مرد مباحثه می کنم و تا او را ملزم و مجاب نکنم از این مکان نمی روم.

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

راجع به محل دفن حضرت زینب (س ) سه نظر وجود دارد:
1- مدینه منوره ، کنار قبور خاندان اهل بیت عصمت و طهارت یعنى بقیع ؛
2- قاهر مصر؛
3- مقام معروف و مشهور در قریه ((راویه )) واقع در منطقه غوطه دمشق .
قول اول : ظاهرا هیچ مدرکى به جز حدس و تخمین ندارد، و مبتنى بر این نظریه احتمالى است که چون حضرت زینب (س ) پس از حادثه کربلا به مدینه مراجعت کرده است . چنانچه رویداد تازه اى پیش نیامده باشد، به طور طبیعى در مدینه از دنیا رحلت کرده و نیز به طور طبیعى در بقیع آرامگاه خاندان پیغمبر (ص ) دفن شده است !
در مورد قول دوم نیز، که مصر باشد، مدرک درستى در دست نیست .
با تضعیف اقوال فوق ، اعتبار قول سوم ثابت مى شود که قبر حضرت زینب (س ) را در قریه راویه از منطقه غوطه شام ، واقع در هفت کیلومترى جنوب شرقى دمشق ، مى داند. در آن جا بارگاه و مرقد بسیار باشکوهى به نام حضرت زینب (س ) دختر امیرالمؤ منین (ع ) وجود دارد که همواره مزار دوستان اهل بیت و شیعیان و حتى غیر شیعیان بوده است . آنچه از تاریخ به دست مى آید، قدمت بسیار بناى این مزار است که حتى در قرن دوم نیز موجود بوده است ،
زیرا بانوى بزرگوار: سیده نفیسه ، همسر اسحاق مؤ تمن فرزند امام جعفر صادق (ع ) به زیارت این مرقد مطهر آمده است .

غلام شاه پسندی (محافظ امام خامنه ای) نقل می کند:

درباره ی قرآن خواندن ایشان به ما توصیه می کردند و می گفتند:

« بچه ها قرآن را زیاد بخوانید. قرآن نور است. قرآن را خیلی مطالعه کنید. من در جوانی هر سه روز یک دور قرآن می خواندم. یعنی روزی ده جزء. الآن دیگر حوصله اش نیست، پیر شده ام، از نظر سن و سال، وضعیت، شغل، گرفتاری های کاری، این همه مسائل واقعاً نمی توانم قرآن بخوانم. خیلی دور شده ام. نُه روز، ده روز طول می کشد من یک دور قرآن را بخوانم.»

الآن که دور شده اند، روزی سه جزء می خوانند! ما اگر توی ماه مبارک رمضان خدا عنایت کند یک بار قرآن بخوانیم، فکر می کنیم اعجاز کرده ایم! کلی خدا را مؤاخذه می کنیم که آخر ما یک دور قرآن را خواندیم هیچ اتفاقی نیافتاد! قرآن خواندن را ما نیاز داریم، نه خدا..
نشریه ی امتداد- شماره۶۴]

يا من لا يفد الوافدون علي اکرم منه و لا يجد القاصدون ارحم منه
دلا يک ره بيا ساز سفر کن ** زهر چه پيشت آيد زان گذر کن